تصویر نویسی

تصویرنویسی از دید شناخت واژگانی، یک بافت ترکیبی- اشتقاقی است که از سه پاره ی (تصویر+ نویس+ی) ساخته شده و به معنای: نگاه کردن به تصویر و نوشتن آن چه از تصویر به ذهن برده ایم، نوشتنِ تصویر، نوشتن در باره ی تصویر، توصیف و تفسیر تصویر، نگاره نویسی، تصویرگزاری(یعنی گزارش نویسی از تصویر). بنابراین، تصویردر این جا، ایستگاه اندیشیدن، بهانه ی خوب دیدن و به کارانداختن مغز و تولید نوشته است. هم چنان که از این معانی دریافت می شود؛ تصویر نویسی دو مرحله ی کلی دارد: خواندن( تصویرخوانی)، نوشتن( تصویر نگاری)

  خواندن خود چند سازه یا پاره دارد: خواننده خواندن- متن معنا. خواننده، من و شما یا هرکسی است که متن پیش رو را می خواند. خواندن یا خوانش، آن کاری است که به هنگام رویارویی با متن رخ می دهد. متن آن چیزی است که در برابر دیدگان ما یا هر خواننده، جای می گیرد و دست مایه ای برای به کار افتادن چرخه های کارخانه ی فکر می شود. به بیان دیگر، هر صفحه، صحنه و رویداد، از دید ما متن است. ازین رو، متن می تواند دیداری باشد مانند تصویر، صحنه، فیلم یا رویداد ، می تواند شنیداری باشد مانند هر صدایی که آگاهانه به آن گوش می سپاریم و در پی آن ذهن، معناسازی می کند و یا می تواند خوانداری باشد مانند این نوشته یا هر نوشته ی دیگر که در آن، کلمات نماد دیداری هستند؛ به همین سبب متن های خوانداری، متن های دیداری هم به شمار می روند. پس، متن نوشته و متن تصویری هر دو دیداری اند؛ تفاوتشان در این است که در متن دیداری تصویری، نماد خواندن، شکل ، نگاره، صحنه یا رویداد است اما در متن نوشتاری، نماد خواندن، واژه ها هستند.

یادکردِ این سخن هم بایسته است که از دیدی دیگر، می توان بر بنیاد پنج درگاهِ حسّی، متن ها را به پنج گونه، رده بندی کرد:

1- متن شنیداری: آوا و صدایی است که از راه دو گوش، دریافت و خوانده می شود.

2- متن دیداری: نشان و نمادی است که از دریچه ی چشمان، دریافت و خوانده می شود.

3- متن بویشی: چیزی است پراکنده در هوا که از بادراهِ رفت و برگشتی نفَس، از سوراخ های بینی، دریافت و خوانده می شود.

4- متن چششی: چاشنی، طعم و مزه ای است که از راه حسّ چشیدن، در گستره ی دهان و زبان، دریافت و خوانده می شود.

5- متن پساوشی: پیکره و جسمی است که از راه پسودن و لمس، چگونگی جنس آن ها دریافت و خوانده می شود. نابینایان از این گونه متن و خوانش، بهره می گیرند. از این دیدگاه، خواندن هم بر حسب ابزار پنج حس، به پنج گونه، بخش‌پذیر می‌شود که برای سادگی نامگذاری، نام همان ابزارها را بر این گونه‌ها نهاده‌ام:

1- خواندن گوشی؛ در این گونه ، مغز اطلاعات را از راه گوش، دریافت می کند.

2- خواندن چشمی؛ در این گونه ، مغز اطلاعات را از راه چشم، دریافت می کند.

3- خواندن دماغی؛در این گونه ، مغز اطلاعات را از راه بینی، دریافت می کند.

4- خواندن زبانی؛ در این گونه ، مغز اطلاعات را از راه زبان، دریافت می کند.

5- خواندن پوستی؛ در این گونه ، مغز اطلاعات را از راه پوست، دریافت می کند. پیداست که در«تصویر خوانی»، گونه ی دوم خواندن و شاهراه چشم، در کار خواهد بود. به همین روی، می گوییم تصویرخوانی، تمرینِ خوب دیدن و پرورش دقّت در نگاه است.

"دکتر فریدون اکبری شلدره"

 

[ یکشنبه نهم آذر 1393 ]  [ 18:0 ]  [ زبده ]

تصویر روی جلد

نخستین رمان میرجلال‌الدین کزازی با عنوان «فرزند ایران»  دارای سه بخش اصلی است با

 

نام‌های «دیباچه»، «فرزند ایران» و «یادداشت‌ها» که در بخش «فرزند ایران» به مراحل زندگی

 

ابولقاسم فردوسی و داستان‌های برجسته شاهنامه و رویدادهای مهم زندگی سراینده شاهنامه

پرداخته شده است.


کزازی چندی پیش درباره «فرزند ایران» به «ایبنا» گفته است: «اين كتاب بر سه پايه بنياد گرفته

 است؛ شاهنامه، نکته‌هايی كه نويسندگان زيست‌نامه‌ها (تذکره‌ها) درباره فردوسی نوشته‌اند و

 پندار خودم. در بخش‌هايی از اين داستان كه بر پايه افسانه استوار است، فردوسی را در كنار پدر،

 مادر، همسر يا فرزندانش نشانده‌ام كه گفت‌وگوهایی گاه درازدامان میان آن‌ها درمی‌گيرد. منش و

 كنش فردوسی را بيشتر در اين گفت‌وگوها نشان داده‌ام.»
به گفته كزازی، ديدگاه‌ها، انديشه‌ها،‌ شيوه سخنوری و پيوند فردوسی با تاريخ ايران در اين

گفت‌وگوها آشكار شده است. 
در بخشی از کتاب آمده است: «فرزند برومند ایران بدین‌سان می‌شنود و می‌خواند و می‌اندیشید و

 می‌پژوهید و می‌بالید. نیز، در کنار دانش و ادب و اندیشه، هنرها و شایستگی‌هایی دیگر را که

 جوانان را می‌زیبید و به کار می‌آمد، می‌آموخت و می‌ورزید. اسب می‌تاخت و گوی می‌باخت و تیغ

 می‌آخت و تیر می‌انداخت.»

استاد میرجلال‌الدین کزازی

[

موضوعات مرتبط: آموزش ، ،
برچسب‌ها:

سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:انشا نویسی،تصویرنویسی،کزازی،ایران, | 22:16 | گروه ادبیات فارسی |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد